مرهم و محرم
حضور پدیده ها را دریاب نه فقط ظهورشان را 

هرچند دلم خواست نگاری باشد

در خلوت ساکتم ستاری باشد

 

در خش خش برگها طراوت خشکید

شاید که پس پرده بهاری باشد

 

از عشق خیالی ام بسی رنجیدم

شاید که به واقعه , قراری باشد

 

از دست سیاه بختی ام خون شده دل

آیا ز غم کهنه , فراری باشد؟

 

امید به فردا؟؟؟!!! به دل تنگ چه سود؟

امروز نیاز هست که یاری باشد

 

فردا که عصا به دست خواهم شد و باز

با نیمکت و بغز و نداری باشد

 

سودی که نداشت...شعر مدفون میشد

تا نامه به دست گل اوزاری باشد

 

امروز سراپا شده ام حرف دلی

گفتن کنمش , چو رازداری باشد

 

ما نسل سکوت و خلوت و زهر و غم ایم

فردای قیامت ز چه باری باشد؟

 

عکس و تب و آهنگ و غباری از دود

یک دوش و خیال بیقراری باشد

 

آرام شدم , حرف دلم را گفتم

اما تو بیا که یار غاری باشد

 

همچون من_روسیاه , خلوت بگزین

هرچند دلم خواست... نگاری باشد


برچسب‌ها: انتخاب, جامعه آشفته, عاقبت جوانی
[ ] [ ] [ محمدرضا عربی ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

 مرهم نیافتم ز لب محرمی ولی
 ارضا شود دلم ز خودارضایی نهان
 از چشم,اشک,گیرم و دل,قانع و صبور
 بی منتم ز بغز طلبکار آسمان
برچسب‌ها وب
امکانات وب