مرهم و محرم
حضور پدیده ها را دریاب نه فقط ظهورشان را 
شبیه قصه نبود او...شبیه رویا بود
هزار جوی تغزل, درون دریا بود

شکوه قامت او ، دلربا ، شکیل ، نجیب
برای من , به قشنگی سیر دنیا بود

اگرچه با همه ی عشق خواستم باشد
میان جمع من و او ... همیشه تنها بود

گلی نبود که به هر باغ و بوستان باشد
ستاره ای که به سقف سیاه اینجا بود

نبین که چشم غریبم بدون او تر شد
ببین که وسعت دیدم چقدر والا بود

که خواستم برود ، شعرها غمین باشد
اگرچه بودن او , فال و هم تماشا بود

چقدر قسمت من , شعرهای غمناک است
چقدر حسرت من , حرفهای زیبا بود

عجیب نیست دلم با سکوت خو دارد
که حرف ، بعد نبودش ، به حتم بیجا بود

خدا که دید , نبوغی که بود مختل شد
دلم شکست و نگاهی که سخت گیرا بود

کسی به مومنی عشق اخر من نیست
تمام زندگی ام چشم های ... بود


برچسب‌ها: آمیزه عشق و ایمان
[ ] [ ] [ محمدرضا عربی ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

 مرهم نیافتم ز لب محرمی ولی
 ارضا شود دلم ز خودارضایی نهان
 از چشم,اشک,گیرم و دل,قانع و صبور
 بی منتم ز بغز طلبکار آسمان
برچسب‌ها وب
امکانات وب